|پارت ۲| دلت میاد لحظات خوبمون تموم بشه؟!
_ذهن جانگ می_
بدو بدو رفتم سمت ماشین و با صحنه ای که رو به رو شدم ناراحت شدم😳😟😕 هیونجین نیومده بود اینور نگاه کردم اونور را نگاه کردم نه نبود ):
تو فکر بودم که یکی منو تکون داد نگاه کردم مین یونگ بود.
+جانگ مییییی زود باش برو تو ماشین بشین چه کار میکنی!! ._.
*باشه
با خودم فکر کردم که باید مثل قبل لبخند روی لب داشته باشم تا کسی متوجه نشه.
(پ.ن:منظور از دایی همون بابای مین یونگ و هیونجینه)
دایی:جانگ می چیزی شده چرا یه دفعه ناراحت شدی؟
*همه به من نگاه کردند وای خدا چه استرسی گرفتم😬😬 سریع خودمو جمع و جور کردم
گفتم :نه دایی جون چیزی نیست یه چیزی یادم افتاد که باید انجامش میدادم ولی یادم رفته بود🤦🏻♀
اخر حرفم یه لبخند زورکی زدم که یعنی حالم خوبه و چیزی نیست.🙂🤕
دایی:اها که اینطور نگران نباش اگه چیزی باشه که بتونم بهت کمک میکنم.
(پ.ن:چه دایی باحالی ای کاش نصیب همه شود🤗😁)
(اپا همون بابا هست)
مین یونگ:اپا هیونجین کجاست چرا پیداش نمیکنم 🙄🤩😔
دایی:رفته مسابقات والیبال ☺
_ذهن جانگ می_
چه موقعی دقیقا رفتی😐😑 روز عروسی عمه ات😶
به صندلی ماشین تکیه دادم صورتمو سمت پنجره بردم به فکر این بودم که هیونجین داره چه کار میکنه که کم کم خوابم برد.
_____(پ.ن: بریم یه سر به هیونجین بزنیم🙂😉)
(پ.ن:هیونجین مسابقات والیبال میرود و هنوز سوار هواپیما نشده و هیونجین با ×نشون میدم.)
×:رو صندلی انتظار با رفیقام نشسته بودیم که اسم هواپیمایی که میخواستیم سوار شیم،را گفت: وارد هواپیما شدیم و رو صندلی نشستیم. هندزفری را تو گوشم کردم و اهنگI Don't Care را پلی کردم.
پیام اومد.....
از طرف مامان بود😶
_پیام های هیونجین و مامان _
مامان :سلام پسرم سوار هواپیما شدی ؟
چی شد خوب سوار شدی؟
×:😐😶
سلام مامان بله سوار شدم._.
همه چی خوب پیش رفت الان تو هواپیما هستم.
مامان:خوش بگذره فعلا😉😘
×:بای
(پ.ن دوست هیونجین ^ مینویسم)
^مامانت بود😅😂🙄؟
×:اره درست فهمیدی😶🤦♀️
^امم مگه امروز نگفتی که عروسی عمته؟پس چرا عروسیش نرفتی!!من بودم میرفتم😁، البته اگه منتظر کسی بودم😉😆😚😏
×:منظورت چیه؟🤨😳😅
^اخلاقت عوض شده، اهنگ های دیگه گوش میدی، چِت شُده قبلا این شکلی نبودی!!بگو ببینم کیدلتو بُرده ها!!🤔😏😏😎😉
×:اول اینکه اهنگ یه چیزیه که هر بار عوض میشه😐 دوم ادم ممکنه عوض بشه._. سوم کسی دل منو نبرده فقط یکم نگرانم😥😒😅
^نگرانی که از دستش بدی؟
×آ ر ه . 🤭ها نه😅🤔اصا چیرو؟
^هیععع دیونه شدی رفت🙄😶🤦🏾♀ بابا دختررو میگم
×من کی گفتم؟
^اقا بیا و راستشو بگو خوشت اومده یا نه؟😒 دِ لامصب من که بهترین دوستتم حداقل به من بگو😢
×باشه خوشم اومده 😅😐که چی ؟! نگرانم کسی زودتر از من تو دلش اومده باشه😑😶
^خاب من یه کاری میکنم که تو دلش جا پیدا کنی😁
×نه لازم نیست خودم چن تا فکر دارم😏😌🤔🤫
خانم ها و آقایون به مقصد رسیدیم لطفا پیاده شوید📣📣🔊🔊🔉🔉🎤🎤
×بیا فعلا پیاده بشیم بعدا راجعش میحرفیم.
^بریم😆
_____(پ.ن:بریم ببینیم جانگ می در چه حاله🙂)
+جانگ می بیا برقص💃💃 یکم تکون بخور چرا یه جا نشستی🤷🏻♀؟!
*هاا😯😪🙄 نه نمیخوام حوصل ندارم😕🙁
ببخشید خانم به من میشه یه لیوان دیگه بدید؟!🙋🏻♀
خانم :بله بفرمایید😊🍺
*ممنون🙏🏻
+بیا دیگه به خاطر من یکم برقص😍😚
بیا افرین حالا بلند شدی😁
*همینشکلی که میرقصیدم به فکر بودم که چه کار کنم برم تو دلش🤔♡
💜تعداد لایک ها ۱۵ تا
کامنت ها ۱۰ تا. یادتون نره💜
بدو بدو رفتم سمت ماشین و با صحنه ای که رو به رو شدم ناراحت شدم😳😟😕 هیونجین نیومده بود اینور نگاه کردم اونور را نگاه کردم نه نبود ):
تو فکر بودم که یکی منو تکون داد نگاه کردم مین یونگ بود.
+جانگ مییییی زود باش برو تو ماشین بشین چه کار میکنی!! ._.
*باشه
با خودم فکر کردم که باید مثل قبل لبخند روی لب داشته باشم تا کسی متوجه نشه.
(پ.ن:منظور از دایی همون بابای مین یونگ و هیونجینه)
دایی:جانگ می چیزی شده چرا یه دفعه ناراحت شدی؟
*همه به من نگاه کردند وای خدا چه استرسی گرفتم😬😬 سریع خودمو جمع و جور کردم
گفتم :نه دایی جون چیزی نیست یه چیزی یادم افتاد که باید انجامش میدادم ولی یادم رفته بود🤦🏻♀
اخر حرفم یه لبخند زورکی زدم که یعنی حالم خوبه و چیزی نیست.🙂🤕
دایی:اها که اینطور نگران نباش اگه چیزی باشه که بتونم بهت کمک میکنم.
(پ.ن:چه دایی باحالی ای کاش نصیب همه شود🤗😁)
(اپا همون بابا هست)
مین یونگ:اپا هیونجین کجاست چرا پیداش نمیکنم 🙄🤩😔
دایی:رفته مسابقات والیبال ☺
_ذهن جانگ می_
چه موقعی دقیقا رفتی😐😑 روز عروسی عمه ات😶
به صندلی ماشین تکیه دادم صورتمو سمت پنجره بردم به فکر این بودم که هیونجین داره چه کار میکنه که کم کم خوابم برد.
_____(پ.ن: بریم یه سر به هیونجین بزنیم🙂😉)
(پ.ن:هیونجین مسابقات والیبال میرود و هنوز سوار هواپیما نشده و هیونجین با ×نشون میدم.)
×:رو صندلی انتظار با رفیقام نشسته بودیم که اسم هواپیمایی که میخواستیم سوار شیم،را گفت: وارد هواپیما شدیم و رو صندلی نشستیم. هندزفری را تو گوشم کردم و اهنگI Don't Care را پلی کردم.
پیام اومد.....
از طرف مامان بود😶
_پیام های هیونجین و مامان _
مامان :سلام پسرم سوار هواپیما شدی ؟
چی شد خوب سوار شدی؟
×:😐😶
سلام مامان بله سوار شدم._.
همه چی خوب پیش رفت الان تو هواپیما هستم.
مامان:خوش بگذره فعلا😉😘
×:بای
(پ.ن دوست هیونجین ^ مینویسم)
^مامانت بود😅😂🙄؟
×:اره درست فهمیدی😶🤦♀️
^امم مگه امروز نگفتی که عروسی عمته؟پس چرا عروسیش نرفتی!!من بودم میرفتم😁، البته اگه منتظر کسی بودم😉😆😚😏
×:منظورت چیه؟🤨😳😅
^اخلاقت عوض شده، اهنگ های دیگه گوش میدی، چِت شُده قبلا این شکلی نبودی!!بگو ببینم کیدلتو بُرده ها!!🤔😏😏😎😉
×:اول اینکه اهنگ یه چیزیه که هر بار عوض میشه😐 دوم ادم ممکنه عوض بشه._. سوم کسی دل منو نبرده فقط یکم نگرانم😥😒😅
^نگرانی که از دستش بدی؟
×آ ر ه . 🤭ها نه😅🤔اصا چیرو؟
^هیععع دیونه شدی رفت🙄😶🤦🏾♀ بابا دختررو میگم
×من کی گفتم؟
^اقا بیا و راستشو بگو خوشت اومده یا نه؟😒 دِ لامصب من که بهترین دوستتم حداقل به من بگو😢
×باشه خوشم اومده 😅😐که چی ؟! نگرانم کسی زودتر از من تو دلش اومده باشه😑😶
^خاب من یه کاری میکنم که تو دلش جا پیدا کنی😁
×نه لازم نیست خودم چن تا فکر دارم😏😌🤔🤫
خانم ها و آقایون به مقصد رسیدیم لطفا پیاده شوید📣📣🔊🔊🔉🔉🎤🎤
×بیا فعلا پیاده بشیم بعدا راجعش میحرفیم.
^بریم😆
_____(پ.ن:بریم ببینیم جانگ می در چه حاله🙂)
+جانگ می بیا برقص💃💃 یکم تکون بخور چرا یه جا نشستی🤷🏻♀؟!
*هاا😯😪🙄 نه نمیخوام حوصل ندارم😕🙁
ببخشید خانم به من میشه یه لیوان دیگه بدید؟!🙋🏻♀
خانم :بله بفرمایید😊🍺
*ممنون🙏🏻
+بیا دیگه به خاطر من یکم برقص😍😚
بیا افرین حالا بلند شدی😁
*همینشکلی که میرقصیدم به فکر بودم که چه کار کنم برم تو دلش🤔♡
💜تعداد لایک ها ۱۵ تا
کامنت ها ۱۰ تا. یادتون نره💜
۳.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.